اندازه گیری ایمان اجتماعی(بحث اجمالی)
اخیرا با دوستی که در بخش نظارت بانک مرکزی کار میکرد گفتگوی پیرامون مباحث مبنایی اقتصاد داشتم که آن را با اضافاتی در اینجا می آورم. میدانید برای کنترل روند تغییرات در اقتصاد باید واقعیات موجود را با اطلاعات و آمار شناخت، وضع مطلوب را تصویر نمود و روش تغییر وضع موجود به مطلوب را ارایه نمود. یکی از امور مهم در شناخت، شناخت متغییرهای تاثیرگذار بر روند تغییرات است. اگر عوامل کلان تغییرات مثل سیاست ملاحظه نشود روند تغییرات به سمت اهداف مورد نظر جلو نمیرود. به این دوست گرامی میگفتم که یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر اقتصاد، دین و انگیزهای دینی مردم و رهبران دینی است. امروزه مردم میلیاردها تومان صرف امور دینی خود مینمایند که به ظاهر بازده اقتصادی تعریف شده ای هم چندان ندارد، مثل پرداخت خمس به مراجع اعزام و اداره حوزه های علمیه توسط آنها، یا سفر 23 میلیون نفر در سال به مشهد مقدس، حدود 15 میلیون قم و جمکران، حدود چهار میلیون نفر به مکه، کربلا، سوریه، یا تأمین مخارج عزاداریهای محرم، صفر، رمضان و سائر مناسبات مذهبی توسط مردم، اوقاف، صدقات، نذورات، زکات، قرض الحسنه یا خدمتهای مختلف در حرمهای امام رضا(ع) و... ، اداره مساجد و مرکز مختلف مثل درمانگاهها، مؤسسات خیریه و.. امور مختلف اوقاف، اهداء نذورات به هزاران امامزاده. اینها بخشهای ملموس میباشد که مردم صرف امور مختلف مذهب میکنند، البته برخی موارد در علم اقتصاد موجود تحت عناوین غیر واقعی توجیه میشود مثل سفرمذهبی تحت عنوان گردشگری. به هر حال عامل محوری در فعالیتهای فوق، انگیزهای دینی های است. این دوست ما میگفت مسائل معنوی قابل اندازه گیری نیست و در اقتصاد آمارهای مختلف تولید، توزیع و مصرف کالاها موجود است، اما نمیتوان مسائل دینی را با آمار و ارقام بیان کرد، به ایشان گفتم انگیزههای دینی متغییر محوری در جامعه در بسیاری از امور میباشد، اگر نتوانید آن را محاسبه نمایید، تصمیمات شما دچار اشکال میشود،
ایشان تأکید داشت که امور معنوی قابل محاسبه نیست، بنده گفتم بله با مدلهای موجود قابل محاسبه نیست، اما اینگونه نیست که نشود. اتفاقا مدلهای آماری موجود به دنبال کمّی کردن و قابل محاسبه نمودن تمایلات و احساسات مادی است، شاخصه های، آماری بیانگر حساسیتهای مادی مولدان مدلهای اقتصادی است، آنها چون روی امور مادی بریده از آخرت حساس بوده روشهای خاص آماری ارایه دادند و اقتصاد و اهداف خاصی را مطرح نمودند. در حالی که از نظر اعتقادی ما جهتِ تولید، توزیع و مصرف برای ما مهم است مثلا در راستای تعالی و پیشرفت و عدالت میباشد یا خیر. طبیعتا شاخصه های مطالعه ما هم تفاوت میکند، در نظر ما فقط رشد اقتصادی مطرح نیست، بلکه تأثیر رشد شاخصه های مختلف در رشد ایمان، اخلاق، اعتقادات و عملکرد دینی هم مهم میباشد، در واقع نگاه ما به اقتصاد نگاه ابزارگرایانه است، اقتصاد باید ابزار رشد و توسعه دینی باشد و میشود با مطالعات میدانی به دست آورد مردم در چه اموری از امورات مختلف مذهب سرمایه گذاری نموده، و مثلا چه بخشهای کم است، کدام قسمتها وارد نشده اند و... در نظر کارشناسان علم اقتصاد موجود هر فعالیتی باید به نحوی راندمان اقتصادی داشته باشد، طبیعتا فارق از اعتقادات شخصی آنها بخشی از امکانات، نیروی انسانی و هزینه های که صرف برخی امور مذهبی میشود که به ظاهر راندمان اقتصادی ندارد، هدر دادن سرمایه های اجتماعی است، در نظر آنان استفاده بهینه از سرمایه های اجتماعی آن است که به نحوی در جریان رشد بهینه تولید، توزیع و مصرف اقتصادی مؤثر باشد. اتفاقا ما هم میگوییم سرمایه ها اجتماعی باید در تولید، توزیع و مصرف تأثیر داشته باشد، اما آن تأثیر را منحصر به امور مادی صرف نمیکنیم، سرمایه ها باید در جهت افزایش تولید، توزیع و مصرف ایمان و اعتقادات و اعمال دینی اثر داشته باشد، باید انگیزهای جدید ایمانی تولید نمود مثل ورود به صحنه ی جهاد اقتصادی، ایثار مالی، ایثار اوقات و تخصص برای خدمات بی منت مادی، ورود به صحنه های تولیدات فرهنگی دینی در تمامی موضوعات مورد نیاز جامعه، مثل کتاب، مقاله، رفع شبهات، فیلم ، داستان نویسی، رمانهای مذهبی، و کلا عرصه های جدید زندگی پیچده امروزی مثل مقابله سازمان یافته با تهاجم سازمان یافته فرهنگی. بنابر این سرمایه های اجتماعی باید در جهت افزایش سرمایه های جدید مصرف شود، ولی منحصر در اقتصاد نمیشود، بلکه راندمان محوری آن راندمان فرهنگی و دینی است، البته راندمان اقتصادی هم دارد، مثل جهاد اقتصادی که هم منجر به افزایش سرعت فعالیتهای اقتصادی میشود و هم کاهش هزینه تولید(به واسطه جهاد در وقت گذاری بی منت مادی) و هم راندمان اخلاقی دارد، جهاد اقتصادی منجر به گسترش اخلاق حسنه در جامعه میشود، اتفاقا اقتصاد کاپیتالیستی در درجه اول نیز به دنبال گسترش اخلاق میباشد، اما اخلاق مادی و ایجاد روحیه حرص و تکاثر، اصالت سرمایه بدین معناست که همه چیز از جمله اخلاق باید بر محور آن شکل گیرد، رشد سرمایه داری بدون رشد اخلاق سرمایه داری ممکن نیست، یکی از اهداف مهم ایجاد هالیوود برای ارتقاء فرهنگ سرمایه داری است، اما غربیها به دروغ میگویند مسائل معنوی قابل اندازه گیری نیست!!! بله، ولی آثار آن که قابل اندازه گیری، اصلا خود دنیاگرای و تکاثرطلبی امور باطنی است؛ که از طریق آثار قابل تعریف و اندازه گیری است، کارشناسان با مطالعه آثار و نسبت بین آنها با توجه به مطلوبها، سیاستها و برنامه هایی را برای تغییر وضعیت ارایه میدهند. اصولا شناخت هرچیز به آثار است و الا به احاطه به ذات امور برای ما ممکن نیست. بنابر این هم آثار گرایش به دنیاپرستی قابل مشاهده و ارزیابی و کنترل است و هم آثار گرایش به خداپرستی قابل مشاهده، آمار، نسبت سنجی و کنترل و برنامه ریزی است. باید دید جامعه در چه سطح از ایمان است، نقاط قوت و ضعفش چیست تا برنامه داد. در برنامه هم لزوما همه ارشاد نیست، بلکه بخش مهم آن فعالیتهای عملی و میدانی است تا مشکلات مردم در عمل با نگرش دینی حل گردد، طبیعی است وقتی کارایی عملی دین در حل معظلات مشاهده شد ارشادات مؤثرتر است، چون هماهنگی نظر و عمل قابل درک میشود. یکی از علل کم بودن تأثیر تبلیغات دینی با وجود گسترده شدن آن در بعد از انقلاب اسلامی مسئله اسلام در عمل است. نشان دادن قدرت اسلام در تنظیم برنامه های کلان بزرگترین تبلیغ است که مورد غفلت واقع شده است یکی از دلایل مهم آن هم این است که هر کس مسئولیت آن را به دوش دیگری انداخته و لذا خود درک صوابی از برنامه ریزی کلان ندارد. از حاشیه به متن برگردیم، ادعای اصلی ما این بود که ایمان اجتماعی به نسبتی با ارایه مدل خاص خود قابل اندازه گیری است، البته روشن است این اندازه گیری نسبی است ولی در مدلهای اجتماعی نمیشود امر را بین صفر یا صد کرد خیر با اطلاعات و آمار تخمینهایی زده میشود و در عمل مرتبا اطلاعات بهینه شده و متناسب با آن برنامه ها تغییر می یابد. این امر هم دائمی است چون مرتب ظرفیتها ارتقاء می یابد. بخشی از روشهای دست یابی به سطح ایمان اجتماعی دستیابی به آمار هزینه های مختلفی که مردم به انگیزه دینی خرج مینمایند مثل خمس، زکات، صدقات و مواردی که در بالا اشاره شد، حتی در مورد کالاها جهت استفاده را به نسبتی میتوان تخمین زد. مثل ایام محرم و صفر اقلامی مثل گوشت، برنج، قند و چای، حبوبات و... که مصرفش بالا می رود، شبیه همین در نوروز اتفاق می افتد البته نه با آن گرایشی که در محرم است لذا مهم این است که جهت و انگیزههای استفاده را به دست آورده و طبقه بندی نماییم. این یک سطح از کار است، برخی سطوح دیگر به دست آوردن نقاط ضعف دینداری در حوزه اخلاقی، اعتقادی و عملی است مثل کاهل نمازی، اعتیاد، اختلافات خانوادگی، بدحجابی و... آنگاه باید دید چگونه با استفاده از نقاط قوت، نقاط ضعف را کم نمود، اجمالا گسترش عشق به اهلبیت(علیه السلام) در امورات مختلف از جمله اقتصاد عامل نیرومندی در حل معضلات و رشد و عدالت است، چون سازماندهی بر اساس حب اهلبیت(ع) در امور اقتصاد موجب تکاثرطلبی و ترجیح منافع شخصی نمیشود، مثل آستان قدس رضوی(ع) که الان بالاترین امکانات و سرمایه ها را در اختیار دارد. نمونه این حرکت در هیئتهای مذهبی نیز مشاهد میشود، انگیزه کسانی که در آنجا فعالیت مینمایند اقتصادی نیست، این الگوی خوبی است تا در سائر سطوح نیز گسترش یابد. البته نمی خواهم بگویم همه فعالیتهای اقتصادی باید اینگونه شود، خیر به بخش میانی اقتصاد که حلقه واسط بین مردم و دولت است و در ایجاد رشد یا نوسانهای اقتصادی تأثیر زیادی دارد باید در دست سازماندهی دینی مردمی قرار گیرد و بخش خصوصی توان بهره کشی و استثمار مردم را با استفاده از امکانات اجتماعی مثل بانکها، تکنولوژیها،شرکتها و قوانین را نداشته باشد، در اسلام بهره کشی انسانها از هم حرام و ممنوع است، اما الگوهای سرمایه داری بهره کشی را با درست کردن، ساختارها، قوانین، تکنولوژیها، قاعده مند نموده است، برخلاف تصور بسیاری از افراد این تفکر جهانی شده است، شیوه زیست آمریکای جهانی شده است از جمله همه چیز متمرکز شده است مثل تمرکز پول در بانکها، ربا، بازار بورس، ، تمرکز ثروت در دست سرمایه داران، تمرکز جمعیت در شهرها، تمرکز تولید از طریق تکنولوژیها، نوع ساختارهای حکومتی مثل تقسیم قوا به مقننه، قضائیه و مجریه، دمکراسی، ناهنجاریهای مثل اعتیاد، اباحه گری به اشکال مختلف با قید منطقه ای، تمرکز آموزش در آموزش و پرورش و دانشگاهها و جهانی شدن مدارج علمی، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا، تمرکز امکانات در شهرها، تمرکز رسانه ها به صورت شبکه ای و...بنابر این الگوهای آمریکای در امورات مختلف حتی در تلقی از دین به نسبتی جهانی شده است، منتهی در هر منطقه قیودات قومی، مذهبی و.. خورده است، اما جهت تغییرات به سمت همان الگویهای آمریکایی است. معلوم نبود اگر انقلاب اسلامی ایران اتفاق نمی افتداد غرب بر سر بشریت چه می آورد. همینجا متذکر شوم تمرکز شبکه ای یاد شده سر اصلی قرتمند و ثروتمند شدن عده ی انگشتر شمار در جهان است، حاکمیت بلا منازعه چند خانواده که ثروتهای آنها در وهم نمیگنجد!
بنابر این الگوهای آمریکایی در تمامی زمینه ها الگوی برده داری و استثمار نوین است و تشیّع جنگی تمام عیار با غرب مفسد دارد. آنها برای انزوای دین محمدی، در عمل و کارها تخصصی و برنامه ریزی مدعی اند روحیات دینی مردم قابل اندازه گیری و محاسبه نمی باشد، نتیجه این حرف این است که شاخصه های آمارگیری بر اساس نیازهای مادی بوده و به طبع برنامه ریزی، سازماندهی و اجراء براساس امور و نیازهای مادی خواهد بود، کنترل تغییرات ظرفیت اجتماعی نیز مادی میشود، تخصیص اعتبارات، امکانات، نیروی انسانی و... مادی میشود، لذا طبیعی است دین به حاشیه رانده شود، اگر هم به دین پرداخته شود آن قرائتی از دین ترویج داده میشود که با توسعه غربی تعارض نداشته باشد. بنابر این حمله غرب به دین صرفا یک حمله نظر و گسترش شبهات اعتقادی نیست، بلکه آنچه زمینه اثر بخشی شبهات را فراهم میکند، کارایی عینی و عملی آنها در جهت اهداف خودشان میباشد، آنها نیازها را مادی تعریف نموده و برنامه ریزیی توسعه را نیز مادی می ریزند. لذا خطر تهدید کنند انقلاب اسلامی مسئله الگوهای عملی شبه غربی است که به ظاهر کارایی دارد اما کارایی آن در جهت اهداف مورد نظر ما مثل عدالت و تعالی ضعیف است، البته تأکید میکنم ما امور را بین صفر و صد نمیکنیم، در مسیر دوران گذار از الگوها و کارشناسان تحصیل کرده علوم غربی استفاده مینماییم، ولی مسلم در بسیاری از برنامه ها و تخصیصها تصرف مینماییم مثل کمک به مناطق محرم، علی رغم نداشتن راندمان تعریف شده اقتصادی از نظر کارشناسان اقتصادی و این اشکال صرفا اشکال ما نیست، چون ما هنوز مدعی تولید کامل الگوی جامع اسلامی ایرانی نمی باشیم ما در مسیر این تولید هستیم لذا در الگوهای موجود تصرف مینماییم تا انقلاب و نیروهای انقلاب و مردم تقویت شوند و انقلاب استمرار یابد و نیروها و ظرفیتهای لازم برای اسلامی کردن الگوها در تمامی ابعاد فراهم شود. این دخالتها موجب شده برخی از کارشناسان ما را متهم به غیر علمی عمل کردن نمایند، بله از نظر آنان درست است ولی ما اساسا آن علوم را قبول نداریم، ما علم اقتصاد کاپیتالیستی را از بنیان باطل میدانیم و مطمئنآ روزی که ظرفیتهای لازم و نیروی انسانی و کارشناسان خود را تولید نماییم در تغییر وضع موجود به خود تردید راه نمیدهیم. تأکید مینمایم استفاده ما از بخشی از نیروهای تحصیل کرده علوم غربی، استفاده ابزاری تا رسیدن به تولید ظرفیتهای جدید است. برخی ناهنجاریهای اقتصادی موجود نیز بیش از اینکه مستند به تفکر دینی باشد مستند به عدم قدرت کارشناسن محصل تفکرات غربی برای ارایه راه حلهای متناسب با انقلاب و آرمانهای اوست، تفکرات غربی کارایی لازم در توان حل ناهنجاریها را ندارند، تفکرات و الگوهای غربی در حل معضلات نظام اسلامی فاقد کارایی است از این رو رهبر معظم اقلاب اسلامی امام خامنه ای(حفظه الله) بر لزوم تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تأکید نمودند. یکی از اشکلات بنیادین به این نظریه عدم قدرت اندازه گیری ایمان اجتماعی است، که اجمالا ما آن را رد نمودیم، البته تفصیل آن برای کارایی و تنظیمات اجتماعی نیازمند بحثهای تخصصی و مدل سازی است که انشاء الله در مراکز فکری طرح میشود. برای ما روشن است قدرت انگیزهای دینی در صورت بسیج بسیار بالاتر از قدرت مادی عمل میکند مثل زمان جنگ تحمیلی و در آینده نه چندان دور انشاء الله شاهد بروز این اندیشه خواهیم بود.
1390/9/2
کلمات کلیدی :
» نظر